تیغ و امید

واقعییت اینه زندگی  خیلی سخت شده.حیلیییییی. الان فقط دوتا دلیل به ذهنم مبرسه که باعث بشه که امید داشته باشیم و لبخند بزنیم.

یکیش اینکه پایان شب سیاه سپیده به و یکی اینکه پوست کلفت شدیم.

هر چند این پوست کلفتی از درد و عمق تلخی چیز زیادی رو کم نمیکنه. ولی میشه گفت خیللللللللللیییی پوست کلفت شدیم.

اما با همه ااینکه چافو به استخونمون رسیده اما ما خدایی رو داریم که همیشه از مشکلاتمون کم کرده و نوید روزای خوبو داده.

برای همین من

هنوزززززززم تهران برام شهر ارزوهامه         شهر دوست داشتنی           شاید همون سرزمین عجایبی که یه روزی الیس خودشو توش دید.

من با همه ی اینا بازم عاشق تهران ام و باید براش تلاش کنم که روزی بهش برسم.روزی که نه منظوزم این مهر ماهه.


تا صبح میتونم از شهر رویاهام   و اینده ای که میخوام داشته باشم بگم.تا خود صبح


داشتم میگقتم زندگی سخت شده و بعضی وقتا عین چند دقیقه پیش باخودم گفتم چقدر سیاه شده زندگی کردن ولی بعدش باز یاد ارزوهام افتادمو گفتم من برای خودم باید بجنگم.


۰۰:۲۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابان نویس

ابان دخت

سلاممممم.
من ابان دخت هستم.اینجا یکی از اون فضا هایت که میخوام نظرمو دلنوشته هامو زندگیمو به اشتراک بذارم.
انشاالله تابسنون ادرس کانال و اینستاگرم هم میذارم.
ممنون میشم نظر بذارید و منو از حضور خودتون مطلع کنید
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan